به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد ، به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است ♥ بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید♥ ♥یک همیشه یک است . شاید در تمام عمرش نتواند بیشتر از یک عدد باشد اما بعضی اوقات می تواند خیلی باشد . یک نگاه . یک سرنوشت . یک خاطره . یک دوست ♥-عاشق واقعی وقتی دلش میگیرد بهترین چیز که میتواند آرامش کند نوشتن است شاید راههای دیگری برای خالی کردن عقده دل باشد ولی برای من نوشتن در حکم تسکینی است که آرامش را به دلم باز میگرداند...♥ بدترین درد این نیست که عشقت بمیره بدترین درد این نیست که به اونی که دوستش داری نرسی بدترین درد این نیست که عشقت بهت نارو بزنه بدترین درد اینم نیست که عاشق یکی باشی و اون ندونه بدترین درد اینه یکی بمیره بعد از مرگش بفهمی که دوستت داشته تک وتنها توی این کوچه خلوت توی این ساعت شب زیر بارون من میگم دوست دارم توی این دنیای وحشی توی این زندگی پوچ توی این آشفته بازار من بازم میگم دوست دارم عشق یعنی چون محمد پا به راه عشق یعنی همچویوسف قعر چاه عشق یعنی بیستون کندن به دست عشق یعنی زاهد اما بت پرست عشق یعنی همچو من دریا شدن عشق یعنی قطره و دریا شدن عشق یعنی یک شقایق غرق خون عشق یعنی درد و محنت در درون عشق یعنی یک تبلور یک سرود عشق یعنی یک سلام و یک درود ی نگاه مهر تو آینهء فردای من رنگ چشمانت عسل ریز است ای دریای من مثل گلهای سحر مثل کبوترهای عشق غرق شادی می شود با یاد تو رویای من نو بهار زندگی یک فصل از غمهای توست من غمت را دوست دارم ای گل زیبای من کاش می شد زندگی را عشق را مهربانی را هدیه میدادم به تو ای عشق بی همتای من ♥ آرامش یعنی اینکه ♥سعی کن مثل خورشید زیاد نور ندی چون همه از نورت استفاده می کنن ولی اصلا نگات نمی کنن؛ سعی کن مثل ستاره کم نور بدی تا همه تو خلوت شباشون دنبالت بگردن♥ عشق چیست :. به کوه گفتم عشق چیست؟! لرزید به ابر گفتم عشق چیست؟! بارید به باد گفتم عشق چیست؟! وزید به پروانه گفتم عشق چیست؟! نالید به گل گفتم عشق چیست؟! پرپر شد به انسان گفتم عشق چیست؟! اشک از دیدگانش جاری شد و گفت: دیوانگیست
من اگر اشک به دادم نرسد می شکنم اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم بر لب کلبه ی محصور وجود، من در این خلوت خاموش سکوت، اگر از یاد تو یادی نکنم، می شکنم اگر از هجر تو آهی نکشم، تک و تنها، می شکنم به خدا می شکنم
همیشه ته دلت مطمئن باشی توی سینه کسی که دوستش داری یک خونه ی گرم داری
اونی که می خواستم عهدشو شکست و
به پای عشق جدید نشست و
چش روی آرزوم همیشه بست و
پشت مه پنجرمون رها شد
اونی که
می خواستم مث اشک چکید و
تو طول راه یهو یکی رو دید و
صدای از ما بهتر و شنید و
به خاطر هیچی ازم جدا شد
اونی که می خواستم دل ما رو بردو
تو راه که می رفت به یکی سپرد و
تو خاطرش ، خاطره ی ما مرد و
یکی دیگه تو رویاهاش خدا شد
اونی که می
خواستم دل ازم برید و
بین گلا یه گل تازه چید و
به اونی که دلش می خواس رسید و
مثل تموم مردا بی وفا شد
اونی که می خواستم زود ازم گذشت و
یه روزی رفت و دیگه بر نگشت و
منکر مجنون شد و کوه و دشت و
منکر عشق و بودن با ما شد
اونی که می خواستم زیر قولش
زد و
با یکی دیگه پیش من اومد و
به خاطر اون به ما گفتش بد و
عزیز تر از دیروز و از حالا شد
اونی که می خواستم شدش از ما سرد و
پیغام دادش که دیگه برنگرد و
بد بودن ما رو بهونه کرد و
غیبش زد و یک دفعه کیمیا شد
اونی که می خواستم ما رو بد شناخت و
هستی شو پیش یکی دیگه باخت و
قصر من و با یکی دیگه ساخت و
شکر خدا باز ولی پادشا شد
اونی که می خواستم من و داد به باد و
رفت پیش اون کس که دلش می خواد و
زد زیر عشقش تا یادش نیاد و
اسم منم جز آدم بدا شد
اونی که می خواستم من و زد کنار و
خزونشو
یه جوری کرد بهار و
قایم شدش تو یه عالم غبار و
تقدیر ما مثل موهاش سیا شد
اونی که می خواستم آخرش گم شد و
بازیچه ی چشمای مردم شد و
وارد عشق صد و چندم شد و
توی خیال کس دیگه جا شد
اونی که می خواستم ، ولی انگار مده
مال همه یه جورایی گم شده
کاش از میون غبارا بیاد و
بهم بگه هر چی می گی بیخوده
خوب میدانم که یک روز..... یکی از همان روزهایی که خیلی هم دور است..!. مجبورم ببوسم و بگذارم کنار...... تمام چیزهایی را که نداشتیم دستهایت را، عاشقی ات را.... همه را!..... زندگی به من آموخت عادت احمقانه ایست.. چسبیدن به چ یزهایی که مال تو نیستند... امروز همون ر وز بود که مجبور شدم بذارمت کنار ودوباره من تنها شدم تنهای تنها.....اونروز خیلی نزدیک بود
اگه تو مال من بودی ماه از چشات طلوع میکرد اگه تو مال من بودی کلاغ به خونش می رسید مجنون به داد اون دل زرد و دیوونش می رسید اگه تو مال من بودی همه خبر دار می شدن ترانه های عاشقی رو سرم آوار می شدن اگه تو مال من بودی قدم رو پاییز میزدیم پاییز میفهمید که ماها زبونشو خوب بلدیم اگه تو مال من بودی انقدر غریب نمیشدم من چی میخواستم از خدا دیگه اگه پیشت بودم اگه تو مال من بودی دور خوشی نرده نبود دل من اون آواره ای که شبا می گرده نبود اگه تو مال من بودی چشام به چشمات شک نداشت تنگ بلور آرزوم مثل حالا ترک نداشت اگه تو مال من بودی جهنمم بهشت می شد قصه ی عشق ما دوتا عبرت سرنوشت میشد اگه تو مال من بودی میبردمت یه جای دور یه جا که تو دیده نشی نباشه حتی کمی نور اگه تو مال من بودی میذاشتمت روی چشام بارون میخواستی میبارید ابر سفید گریه هام اگه تو مال من بودی برگا تو پاییز نمیریخت شمعی که پروانه داره اشک غم انگیز نمیریخت اگه تو مال من بودی قفس دیگه اسیر نداشت آدما دارا میشدن دنیا دیگه فقیر نداشت اگه تو مال من بودی ? خیال نمیکنم باشی پس میرم و میکشمت پیش خودم تو نقاشی
اونی که گفتم نرو گفت نمی شه دیروز دیگه رفت واسه ی همیشه وقتی میخواست بره من رو صدا کرد وایساد و تو چشمای من نگاه کرد گفت می دونی خودت واسم عزیزی این اشکارم بهتره که نریزی هیچ چشمی منتظر به در نباشه هرجا برم همیشه ایرونی ام غرق یه جور حس پریشونی ام خدا نخواست همیشه پیشم باشی ولی مهم اینه که مریم باشی لازم می شه گریه برای دیدار نذار پر گریه بشه خاطره هرکی اشک نریزه عاشقتره اون کسی که می خواد بشه ستاره هیچ چاره ای به جز سفر نداره دعا نکن اونجا بهم نسازه آدم که حرفش دوتا شد می بازه رفتن من شاید یه امتحانه واسه شناسایی این زمانه خودم میرم عکسام ولی تو قابه می شنوه حرف رو ولی بی جوابه بارون که بارید برو زیر بارون به یاد دیدارای اون روزامون نذار که نقطه ضعفت رو بدونن پشت سر من و تو چیز بخونن منتظر شعرا و نامه هاتم هرجا میری بدون منم باهاتم غصه نخور زندگی رنگارنگه یه وقتایی دور شدنم قشنگه دیگه سفارش نکنم عزیزم نذار منم اینجوری اشک بریزم شاید یه روز به همدیگه رسیدیم همدیگه رو شاید یه جایی دیدیم شاید یه روز دیدی که توی جاده یه آشنا منتظرت وایساده شایدم این دیدار آخرینه اگر که باشی زندگی همینه مراقب گلدون اطلسی باش یه وقتایی منتظر کسی باش کسی که چشماش یه کمی روشنه شاید یه قدری ام شبیه منه کسی که چون می خواد بشه ستاره هیچ چاره ای به جز سفر نداره داغ دلت هروقت که میشه تازه بهش بگو با روزگار بسازه از وقتی رفت دسام به آسمونه شاید پشیمون بشه و نمونه خودش می گفت چون که بشه ستاره هیچ چاره ای به جز سفر نداره انقد میشینم که بشه ستاره
مـَ?? همـ ــآنـ َـم
خـوب تمـ ــآشـا ?ـُ?
?ُختــَرے ?ـہ براے ?اشتــنــتـــ ...
تمــامـــ شبـــ را بیـ?ار مـے مانـ?
و با تـ ـویــے ?ـہ نیــستے حرف مے زنـ?
?ختــرے ?ـہ ...
زانــو میــزنـ? لبــہ تختــش و چشمــــانش را مــے بنـ?َ?
و تنــــهـا آرزویـــَش را براے
هـــزارمیـــن بـــــار بـہ خـُـــ?ا یـــا? آور مـــے شود!!!
خـُــ?ا هم مثــل همیـــشهـ لبــــخنـ? مے زنـ?
از ایــ? ?ـہ ×تـ ـــو × آرزوے همیشگے مـــ? بو?ے!!!
دستشو گرفتم و آوردم پیش خدا گفتم من همینو میخوام...گفت بهتراز اینو واست کنار گذاشتم پامو کوبیدم زمین گفتم من فقط و فقط همینو میخوام آروم زیر لب گفت آخه قولشو به یکی دیگه دادم!...
یه وقتایی هست که باید لم بدی یه گوشه و جریان زندگیت رو فقط مرور کنی و بعدش بگی...به سلامتی خودم که اینقدر تحمل داشتم..!
مادر مرا ببخش!درد بدنم بهانه بود کسی رهایم کرده که صدای بلند گریه ام اشکهایت را در آورد باز ببخش!
نه اینکه زانو زده باشم ..نه فقط دلتنگی سنگین است!همین!
دمش گرم .....باران را میگویم به شانه ام زد و گفت خسته شدی؟ امروز من به جات میبارم
همیشه با خدا درد دل کن نه با خلق خدا و فقط بر او توکل کن.. آن گاه میبینی که بدون اینکه خودت دست به کارشوی کارها به خوبی پیش خواهند رفت
این روزها تنم گرمی یک آغوش میخواهد با طعم عشق نه هوس...! لبانم خیسی لبی میخواهد با طعم ناز نه نیاز. تنی را میخواهم که روحم را ارضا کند نه جسمم را
اونی که بیشتر عاشقه کمتر وفا میبینه..اونی که کمتر وفاداره بیشتر محبت میبینه....اینه اون دنیایی که همه عاشقشن
دلم گرفته آز آدمایی که میگن دوست دارم اما معنیشو نمیدونن.. از آدمایی که میخان مال اونا باشی اما خودشون مال تونیستند.. ازاونایی که زیر بارون برات میمیرن و وقتی آفتاب میشه همه چیز یادشون میره!
مادر را بخاطر مهرش شمع را بخاطر از خودگذشتگیش گل را بخاطر زیبایی اش وتورا بدون آنکه بدونم چرا به اندازه تمام دنیا دوست دارم
تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست.. تنهایی رادوست دارم زیرا عشق دروغی آن نیست... تنهایی را دوست دارم زیرا تجربه کرده ام... تنهایی را دوست دارم چون خداوند هم تنهاست.. تنهایی را دوست دارم زیرا انتظار کشیدنم را پنهان خواهد کرد...
دلتنگی احساس قشنگیه وقتی بدونی اونی که دوست داره هیچوقت فراموشت نمیکنه
سیگاری روشن میکنم و به خاموش بودنم فکر میکنم کام عمیق همراه آهی کوتاه... بیرون میدم دودش رو کمرنگ میشه مثل خودم نفسم میگیره از زندگی اجباری…
طعم تلخ سیگارو دوست دارم تلخ مثل آخرین بوسه ی لعنتی ما تلخ مثل آخرین دروغ تو که باز هم همو می بینیم تلخ مثل نبودنت . . . !
اینکه خیلیا هستند که عطر تو رو میزنن
آرزوی من ماندن اوست اما... خدایا اگر آرزوی او رفتن من است آرزوی او را برآورده کن من جز آرزوی او آرزویی ندارم
دلمو شکستی...
عادت ندارم درد دلم را ، به همه کس بگویم ..! ! ! پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم.. ، تا همه فکر کنند . . . نه دردی دارم و نه قلبی ♥خیس خیسم♥
اینکه خیلیا هستند که تکیه کلامای تو رو دارن
اینکه خیلیا هستند که شبیه تو میخندن...
اینکه خیلیا هستن که.....
اینا فقط نمیتونه یه اتفاق باشه
اینا....
یه عذابه....
عذابی که ذره ذره داره وجود من و آب میکنه
منی که دیگه "تو" رو ندارام
حالا همین شکسته هاش هم برات تنگ میشه...
♥آخرین هم تو خواهی بود♥
♥نمی خواهم طعم چشم دیگری را بنوشم♥
♥انتظار بارانت سخت هم باشد♥
♥فقط به خیال آمدنت♥