مردم به هلاکت می رسند؛ زیرا نمی پرسند . [امام صادق علیه السلام ـ به حمران بن اعین هنگامی که چیزی پرسید ـ]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :9
بازدید دیروز :5
کل بازدید :156609
تعداد کل یاداشته ها : 114
03/12/23
1:49 ع
بهار پشت زمستان بهار پشت بهار....

دلم گرفت؛ از این گردش و از این تکرار

  
  

قسمت این بود که من با تو معاصر باشم تا در این قصــــه پر حادثــه حاضــــر باشم حکم پیشانی ام این بود که تو گم شوی و  من بــه دنبال تو یک عمر مسافــــر باشـــم  تو پری باشـــی و تا آن سوی دریا بروی من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم قسمت این بود، چرا از تو شکایت بکنم؟ یا در این قصـــه بــــه دنبال مقصر باشم؟ شاید این گونه خدا خواست مرا زجر دهد تا برازنده اســــم خوش شاعـــر باشـــــم شاید ابلیس تو را شیطنت آموخت که من در پس پرده ایمان بــــه تــــو کافـــر باشـم دردم این است که باید پس از این قسمت ها ال هــــا منتــظـر قسمت آخـــــر باشــــــم
قسمت این بود که من با تو معاصر باشم تا در این قصــــه پر حادثــه حاضــــر باشم حکم پیشانی ام این بود که تو گم شوی و  من بــه دنبال تو یک عمر مسافــــر باشـــم  تو پری باشـــی و تا آن سوی دریا بروی من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم قسمت این بود، چرا از تو شکایت بکنم؟ یا در این قصـــه بــــه دنبال مقصر باشم؟   گن لاغری اسلیم لیفت زنانه گن وی کر شاید این گونه خدا خواست مرا زجر دهد تا برازنده اســــم خوش شاعـــر باشـــــم شاید ابلیس تو را شیطنت آموخت که من در پس پرده ایمان بــــه تــــو کافـــر باشـم دردم این است که باید پس از این قسمت ها ال هــــا منتــظـر قسمت آخـــــر باشــــــم


  
  

دیروز پس از مردن آدم برفی

شد آب تمـــام تن آدم برفی

امروز دوباره کودکــــی را دیـدم

سرگرم به جان دادن آدم برفی

او دگمه چشـم های زیبایش را

می دوخت به پیراهن آدم برفی

او شال ندارد نه ولی دستش را

انداخته بر گـــــردن آدم برفـــــی

خورشید طلوع کرد کودک برداشت

آهسـته سر از دامن آدم برفــــــی

هی برف به آفتاب می زد می گفت

برگـــــرد بــــرو دشـــمن آدم برفــی


  
  

 

http://tvchat.ir/

دلم میخواهد …

چند وقــتی کرکره دلمو بکشم پاییـــن …

یه پارچـــه سیـاه بزنم درش و بنـویسم:

کسی نمـــــــرده

فقط دلـــــــــم گرفتــــــه…!


  
  

جهت دریافت کدانواع ریبون ریماتولز کلیک کنید:http://rimatools.blogfa.com/

در جوانی غصه خوردم هیچ کس یادم نکرد / در قفس ماندم ولی صیاد آزادم نکرد / آتش عشقت چنان از زندگی سیرم بکرد / آرزوی مرگ کردم مرگ هم یادم نکرد.


  
  

دارم از غصه میمیرم خدا کاری بکن این بار که

دستای ظریفش رو تو دستام حس کنم یک

خدا کاری بکن این بار خدای مهربون من زبونم بند اومد

 ای  وای کجا رفت همزبون من   

خدا کاری بکن مردم خدا اونم دلش تنگه

اگه میگه مهم نیستم با حسش داره میجنگه  

اگه میگه تو فکرم نیست میخواد بیشتر پیشش باشم

درسته اون ولم کرده دلیل اشکه 

 چشماشم  

خدا کاری بکن اون رفت ازت میخوام  که برگرده این بار

 قدرش رو میدونم اگرچه اون ولم 

 کرده خدا بگو که برگرده .... 

خدا کاری بکن زود باش خدا اون دیگه تنها نیست

 خدا بهش بگو مردم چرا عین خیالش 

 خدای مهربونم دلت میاد که تنها شم

بره عشقم تکو تنها تا کی دلواپسش باشم

 خدا کاری بکن زود باش خدا صبرم همین قدر بود

 بگو حرفاشو بخشیدم بگو گنجایشم کم

  بگو تغصیر من بوده بگو حق داره میدونم

بگو به فکر جبرانه بگو قدرشو میدونم  

بگو دیگه غرورش مرد میخواد پیش تو برگرده

بگو سختیه این روزا اونو از راه به در کرده.....

خجالت میکشم از اون  بگو چیزی نگه اونم

 خدا پادرمیونی کن شاید از من خوشش اومد





  
  

برای عشق تمنا کن ولی خار نشو. برای عشق قبول کن ولی غرورتت را از دست نده . برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو. 

  نی نی شکلک


  
  

 

                       عکس های عاشقانه                                                                                                 

 

     عکس های عاشقانه                                                                                   

 

 


من اگر اشک به دادم نرسد می شکنم اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم بر لب کلبه ی محصور وجود، من در این خلوت خاموش سکوت، اگر از یاد تو یادی نکنم، می شکنم اگر از هجر تو آهی نکشم، تک و تنها، می شکنم به خدا می شکنم

 

 

 

به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد ، به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است 

 

♥ بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید♥

 

 

 ♥یک همیشه یک است . شاید در تمام عمرش نتواند بیشتر از یک عدد باشد اما بعضی اوقات می تواند خیلی باشد . یک نگاه . یک سرنوشت . یک خاطره . یک دوست

 

 

 ♥-عاشق واقعی وقتی دلش میگیرد بهترین چیز که میتواند آرامش کند نوشتن است شاید راههای دیگری برای خالی کردن عقده دل باشد ولی برای من نوشتن در حکم تسکینی است که آرامش را به دلم باز میگرداند...♥

 

 بدترین درد این نیست که عشقت بمیره بدترین درد این نیست که به اونی که دوستش داری نرسی بدترین درد این نیست که عشقت بهت نارو بزنه بدترین درد اینم نیست که عاشق یکی باشی و اون ندونه

بدترین درد اینه یکی بمیره بعد از مرگش بفهمی که دوستت داشته

 

 

تک وتنها توی این کوچه خلوت

توی این ساعت شب زیر بارون

من میگم دوست دارم توی این دنیای وحشی

توی این زندگی پوچ توی این آشفته بازار

من بازم میگم دوست دارم

 

 

عشق یعنی چون محمد پا به راه

عشق یعنی همچویوسف قعر چاه

عشق یعنی بیستون کندن به دست

عشق یعنی زاهد اما بت پرست

عشق یعنی همچو من دریا شدن

عشق یعنی قطره و دریا شدن

عشق یعنی یک شقایق غرق خون

عشق یعنی درد و محنت در درون

عشق یعنی یک تبلور یک سرود

عشق یعنی یک سلام و یک درود

 

 ی نگاه مهر تو آینهء فردای من 

 رنگ چشمانت عسل ریز است ای دریای من

مثل گلهای سحر مثل کبوترهای عشق 

 غرق شادی می شود با یاد تو رویای من

نو بهار زندگی یک فصل از غمهای توست

من غمت را دوست دارم ای گل زیبای من

کاش می شد زندگی را عشق را مهربانی را 

 هدیه میدادم به تو ای عشق بی همتای من

 

 

♥                                                                                                                                                                                  آرامش یعنی اینکه
همیشه ته دلت مطمئن باشی توی سینه کسی که دوستش داری یک خونه ی گرم داری

 

 

 

♥سعی کن مثل خورشید زیاد نور ندی چون همه از نورت استفاده می کنن ولی اصلا نگات نمی کنن؛ سعی کن مثل ستاره کم نور بدی تا همه تو خلوت شباشون دنبالت بگردن♥

 

 

 

عشق چیست :. به کوه گفتم عشق چیست؟! لرزید به ابر گفتم عشق چیست؟! بارید به باد گفتم عشق چیست؟! وزید به پروانه گفتم عشق چیست؟! نالید به گل گفتم عشق چیست؟! پرپر شد به انسان گفتم عشق چیست؟! اشک از دیدگانش جاری شد و گفت: دیوانگیست            


  
  

اونی که می خواستم عهدشو شکست و
 به پای عشق جدید نشست و
 چش روی آرزوم همیشه بست و
 پشت مه پنجرمون رها شد


 اونی که
می خواستم مث اشک چکید و
 تو طول راه یهو یکی رو دید و
 صدای از ما بهتر و شنید و
 به خاطر هیچی ازم جدا شد


اونی که می خواستم دل ما رو بردو                                                    
 تو راه که می رفت به یکی سپرد و
 تو خاطرش ، خاطره ی ما مرد و
 یکی دیگه تو رویاهاش خدا شد


 اونی که می
خواستم دل ازم برید و
 بین گلا یه گل تازه چید و
 به اونی که دلش می خواس رسید و
 مثل تموم مردا بی وفا شد


 اونی که می خواستم زود ازم گذشت و
 یه روزی رفت و دیگه بر نگشت و
منکر مجنون شد و کوه و دشت و
منکر عشق و بودن با ما شد


 اونی که می خواستم زیر قولش
زد و
با یکی دیگه پیش من اومد و
 به خاطر اون به ما گفتش بد و
 عزیز تر از دیروز و از حالا شد


اونی که می خواستم شدش از ما سرد و
 پیغام دادش که دیگه برنگرد و
 بد بودن ما رو بهونه کرد و
 غیبش زد و یک دفعه کیمیا شد


اونی که می خواستم ما رو بد شناخت و
 هستی شو پیش یکی دیگه باخت و
 قصر من و با یکی دیگه ساخت و
شکر خدا باز ولی پادشا شد


اونی که می خواستم من و داد به باد و
رفت پیش اون کس که دلش می خواد و
 زد زیر عشقش تا یادش نیاد و
 اسم منم جز آدم بدا شد


اونی که می خواستم من و زد کنار و
 خزونشو
یه جوری کرد بهار و
قایم شدش تو یه عالم غبار و
 تقدیر ما مثل موهاش سیا شد


اونی که می خواستم آخرش گم شد و
 بازیچه ی چشمای مردم شد و
 وارد عشق صد و چندم شد و
 توی خیال کس دیگه جا شد


 اونی که می خواستم ، ولی انگار مده
مال همه یه جورایی گم شده
کاش از میون غبارا بیاد و
بهم بگه هر چی می گی بیخوده


  
  

اگه تو مال من بودی ماه از چشات طلوع میکرد

پرستو از رو دست تو نغمه هاشو شروع میکرد 

اگه تو مال من بودی کلاغ به خونش می رسید

مجنون به داد اون دل زرد و دیوونش می رسید

اگه تو مال من بودی همه خبر دار می شدن

ترانه های عاشقی رو سرم آوار می شدن

اگه تو مال من بودی قدم رو پاییز میزدیم

پاییز میفهمید که ماها زبونشو خوب بلدیم

اگه تو مال من بودی انقدر غریب نمیشدم

من چی میخواستم از خدا دیگه اگه پیشت بودم

اگه تو مال من بودی دور خوشی نرده نبود

دل من اون آواره ای که شبا می گرده نبود

اگه تو مال من بودی چشام به چشمات شک نداشت

تنگ بلور آرزوم مثل حالا ترک نداشت

اگه تو مال من بودی جهنمم بهشت می شد

قصه ی عشق ما دوتا عبرت سرنوشت میشد

اگه تو مال من بودی میبردمت یه جای دور

یه جا که تو دیده نشی نباشه حتی کمی نور

اگه تو مال من بودی میذاشتمت روی چشام

بارون میخواستی میبارید ابر سفید گریه هام

اگه تو مال من بودی برگا تو پاییز نمیریخت

شمعی که پروانه داره اشک غم انگیز نمیریخت

اگه تو مال من بودی قفس دیگه اسیر نداشت

آدما دارا میشدن دنیا دیگه فقیر نداشت  

اگه تو مال من بودی ? خیال نمیکنم باشی

پس میرم و میکشمت پیش خودم تو نقاشی    


  
  
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >