عکس های عاشقانه و رمانتیک 2014
عکس های عاشقانه , عکس های عاشقانه 2014
عکس های عاشقانه , عکس های عاشقانه 2014 , عکس های عاشقانه 93
جدیدترین عکس های عاشقانه , عکس های عاشقانه ولنتاین 2014
عکس های عاشقانه , عکس های عاشقانه 2014 , عکس های عاشقانه 93
جدیدترین عکس های عاشقانه , عکس های عاشقانه ولنتاین 2014
عکس های عاشقانه , عکس های عاشقانه 2014 , عکس های عاشقانه 93
جدیدترین عکس های عاشقانه , عکس های عاشقانه ولنتاین 2014
عکس های عاشقانه , عکس های عاشقانه 2014 , عکس های عاشقانه 93
جدیدترین عکس های عاشقانه , عکس های عاشقانه ولنتاین 2014
عکس های عاشقانه پسر , عکس های عاشقانه غمگین , عکس های عاشقانه گریه دار
عکس های عاشقانه بغل , عکس های عاشقانه رمانتیک
عکس های عاشقانه دختر
عکس های عاشقانه ولنتاین 2014, گالری عکس های عاشقانه
زیباترین عکس های عاشقانه , عکس های عاشقانه دو نفری , عکس های عاشقانه بوسه
عکس های عاشقانه , عکس های عاشقانه 2014
عکس های عاشقانه 93 , جدیدترین عکس های عاشقانه
عکس های عاشقانه , عکس های عاشقانه 2014
عکس های عاشقانه 93 , جدیدترین عکس های عاشقانه
در این مطلب برای شما کاربران عزیز عکس های جدید متحرک و عاشقانه 2014 رو آماده کردم
از این تصاویر می توانید در موبایل یا وبلاگ تون ازش استفاده کنید و یا اگر در انجمن ها عضو هستین در امضا تون اینا رو بذارید
امیدوارم از دیدنش لذت ببرید . این عکس های سری اول این مجموعه است .
توی عنوان اشاره کردم واقعی چون عکس های متحرک فانتزی هم داریم ولی جداشون نکردم
منتظر سری های بعدی باشید …. Amazing.ir
عکس عاشقانه برای وبلاگ
عکس های عاشقانه 93
عکس های متحرک عاشقانه 2014
عکس عاشقانه برای وبلاگ
عکس های عاشقانه 93
عکس های متحرک عاشقانه 2014
عکس عاشقانه برای وبلاگ
عکس های عاشقانه 93
عکس های متحرک عاشقانه 2014
عکس عاشقانه برای وبلاگ
عکس های عاشقانه 93
عکس های متحرک عاشقانه 2014
عکس عاشقانه برای وبلاگ
عکس های عاشقانه 93
عکس های متحرک عاشقانه 2014
عکس عاشقانه برای وبلاگ, عکس های عاشقانه 93
عکس های متحرک عاشقانه 2014
عکس عاشقانه برای وبلاگ, عکس های عاشقانه 93
عکس های متحرک عاشقانه 2014
عکس عاشقانه برای وبلاگ, عکس های عاشقانه 93
عکس های متحرک عاشقانه 2014
عکس عاشقانه برای وبلاگ, عکس های عاشقانه 93
عکس های متحرک عاشقانه 2014
عکس عاشقانه برای وبلاگ, عکس های عاشقانه 93
عکس عاشقانه متحرک
عکس عاشقانه برای وبلاگ, عکس های عاشقانه 93
عکس های متحرک عاشقانه 2014
عکس عاشقانه برای وبلاگ, عکس های عاشقانه 93
عکس های متحرک عاشقانه 2014
عکس متحرک عاشقانه بارش برف
عکس های عاشقانه متحرک و رمانتیک از دختر و پسر (جدید 93)
مجموعه چندین عکس متحرک و متفاوت عاشقانه، برای دیدن همه عکس های عاشقانه و رمانتیک متحرک به ادامه مطلب بروید . . . .
""لطفا صبر کنید تا همه عکسا به صورت کامل لود شود""
عکس های عاشقانه متحرک از دختر و پسر
عکس های عاشقانه متحرک از دختر و پسر
عکس های عاشقانه متحرک از دختر و پسر
عکس های عاشقانه متحرک از دختر و پسر
عکس های عاشقانه متحرک از دختر و پسر
عاشقانه ترین دست نوشته ها با عکس
من زانو هایم را در اغوش کشیده بودم آنگاه که تو برای در آغوش کشیدن دیگری به زانو درآمدی !!!
دلتنگم دلتنگ از لحظه های بی تو سر کردن دلتنگ ازبودونبود ازروزایی که همیشه دردن دلتنگ از چشمای قشنگت که هیچوقت دروغ نمی گن دلتنگ از چشمای خیسم که باید تا ابد اشک بریزن…
همیشه دروغ گفتن تلخ نیست....!
بهم بگو دوسم داری.....
دلم ساعتی میخواهد که مانده باشد روی ساعت های با تو بودن !
یـ?ے بہ??ـدا بـگـویـَ?
بـگـویـَ? مـَ?? بــے صـَبـرـانـہ مـُنـتـظرمـ
?ِہ نـوبـَت مـ?? ?ر ایــ?? بـازے تـَمـام شـَو?
بـگـویـَ? مـَ?? بــے صـَبـرـانـہ مـُنـتـظرمـ
?ِہ مـرـا بــِنــِشـانـَ? ?نـآر پـاے ??ـودشـ
?ِہ چـنـ? سـاعـَت گـوش بـسـپـُرَ?
بہ ایـ?? صـ? ـاے بـُغـض آلـو?
بـگـویـَ? مـَ?? بــے صـَبـرـانـہ مـُنـتـظرمـ
?ِہ مـَجـبـورَمـ ?نـ? ?ــرف بـزَنـَمـ !
گـریہ ?نـم ! ؛ نـآے فـریـا? نــ?ارمـ!
هَسـت ?سے
?ِہ گـلـویـَش رـا بـسـپـُر? بہ مـَ?? ؟
همیشه وقتی دلتنگ میشوم
باران می بارد
بگذار این بار باران دل تنگ شود و من ببارم !
چقدر خوب می شد اگر یک بار ، فقط یک بار آسمان به زمین بیاید تا وقتی که اشک می ریزم نگویند مگر آسمان به زمین آمده ؟؟؟
نوشته ها و جملات عاشقانه دلتنگی
سپید یا سیاه فرقی نمیکند …
بی حضور سبزت سپیدهای عاشقانه ام را با خودکار سیاه مینویسم تا عمری عزادار نبودنت باشند !
چـقدر سخته وقتی همه سراغ کسی رو ازت میگیرن که فقط تو میدونی که دیگـه نیست …
سخت ترش وقتیه که مجبوری لبخند بزنی و بگی : خوبه !
شما یادتون نیست…
منم یادم نمیاد…
ولی میگن آدمها یه زمانی مهربون بودن!
رگ خبر که نمی کند !
یک روز می بینی نیامدم یعنی که نیستم !
.......خاطـــــــــــرات بی هــــــــوا می آیند......
گاهی وســـــــــط یک فــــــــــکر…
گاهی وسط خــــــــــیابان!!!
ســـــــــــردت میکنند؛ داغـــــــــت میکنند خاطـــــــــرات تمـــــــــام نمیشوند…
تمامـــــــــت میکنند
درد می کشم ، درد !
هم تلخ است هم ارزان
هم گیراییش بالاست !
هم اینکه تابلو نمی شوم و رفیقی که مرا به درد معتاد کرد
ناباب نبود ،
اتفاقا باب باب بود فقط نگفته بود که
ماندنی نیست ، همین . . .
چــه قانــون ناعــادلانــه ای !
بــرای شــروع یــک رابطــه ,
هــر دو طــرف بایــد بخواهنــد …
امــا …
بــرای تمــام شدنــش ,
همیــن کــه یــک نفــر بخواهــد کاف
همیشه پشت من بودی تو به من زندگی دادی
باز هم خردادی نو
باز هم ماهی که آهی می شود بر لب
باز هم سالی که رفت
باز هم سالی که اما می رسد از راه
باز هم شعری که شاید شعوری شد و فهمی را بالا برد
باز هم عمری که رفت از دست
باز هم امیدی نو در برزخ اندوه
باز هم خرداد و باز هم تقدیر یک بودن بی روح
باز هم افسوس
. . . و اما باز هم خرداد است
ماهی که دلم به ریش زندگی ام می خندد
باز هم خنده ... باز هم افسوس
خرداد که می آید دلم تنگ است
دلم برای بودن یک زندگی آرام می لنگد
باز هم یک فکر و این همه دلتنگی
باز هم جایی که آهی می شود جاری
روز ها گویی با باد ها همسفرند
باز هم با باد می آید نیمه ی خرداد
باز هم نیمه ی خرداد است و دلم برای بودنم تنگ است !!
می نگارم قصه هایم را .. غصه هایم را می نگارم آنچه که درونم ترشح می شود هر شب می نگارم در دفتر کاهی خاطراتم ، هر روزم را می نگارم روزگارم را که بی بنیاد است می نگارم نگاهی را که خاموش است و سرد است همه آفاقش می نگارم حرف هایم را که تکراری ترین گفتار است می کشم شعله ی شمعی که نگران محو تماشای خزان است می کشم باران را ... برف می بارم در ابتدایی ترین نقطه ی آمدن پاییزم می کشم در دفتر کاهی پرواز را ،وقتی که به امید اوج پر می گیرم می نویسم افسوس و قلم میگیرم ،نغمه ای که در گلو می گیرد می نویسم ققنوس رویاهای من ، آتش میگیرد ، می سوزد دلم از این خاکستر رویاها می گیرد ، می میرد چند برگی از این دفتر کاهی خالی است باد تنهایی می وزد در برگ ها و سطر های بودنم ، افسوس می کشم خورشید را در شبهای تاریکم اما باز هم تاریک است می نویسم دیدار ... مینویسم آغاز می نویسم هوالباقی و الباقی همه پایان است بیدار است و بلند امشب یلداست و شب بیدار است امشب پاییز هم مثل من میرود از دست می رود با برگ های زرد رنگ ونیمه جانش امشب پاییز ، پادشاه فصل ها پاییز پادشاه فصل های جا مانده از تقویم بودن ها و ماندن ها می رود امشب از میان دره های غم بار و اندوه ناک فرداها دره های درد .... دره هایی که سالهاست در پنجه ی غم ها اسیرند دره های جامانده از سبز بودن ها و زیستن ها دره هایی که از باد ها و خش خش برگ های از نفس افتاده پراند امشب کوچ پاییز است و من از این کوچیدن بیزارم امشب کوچه هم پاییز را می فهمد حتی ساقه ی خشک گل اقاقی هم میداند که پاییز از این رفتن دلگیر است امشب دیوار روبه روی پنجره ی چوبی اتاق هم میفهمد که پاییز رفتنش طولانی است طولانی است و بلند به بلندای طولانی ترین شب سال امروزکه از دریچه امشب متولد شد من نیز متولد شدم گذشته ی نرفته ام را مرور کردم از داشته و نداشته هایم تا باور ها و فکرهایم امروز به سختی گذشت به سختی سالهای گذشته و روزهای آینده ام سخت بود باورش ولی باورش کردم هر آنچه نداشته ام شده داشته ام حسرت یک بودن ناب حسرت یک تکه فهمیدن یک حرف درست حسرت داشتن یک خانه پر از ارزوهای محال حسرت یک روز پر از خوشبختی حسرت یک شعر پر از زیبایی حسرت یک فکر که در اندیشه ی پرواز پر است حسرت یک شوق که در آینه ی مرده ی دیروزم پیداست حسرت یک دوباره ای دیگر با خودم عهد کردم شب که خوابید و روز نو بیدار شد در آغاز سالی جدید از سرنوشتم از نو زندگی ام را بنویسم چند وقتی است که رو به راهم رو به راهی که رفته ای !!!! رفته ای تا رفته باشی رفته ای که نباشی این روزها وقتی ستاره ها می آیند وآسمان از خورشید خالی میشود تمام همیشه ی من را ، یک خیال تکراری پر میکند ... دوباره تمام می شوم در انتهای سطر بودن .. در جیغی بلند از سکوت از وحشت یک دوباره ی تنهایی به ذهنم هجوم می آورند سایه های فراموشی منطق من با این سوال زیر سواال می رود که چرا ؟؟؟؟ چرا حال و روزم خندیدنی است ؟؟؟ چرا وقتی سحر از راه رسید ، روبه راه بودم حسرت رفتنت ، هنوز هم بر دلم سنگینی می کند آه که چقدر تکراریست این تنهایی روبه رویم دیوار و قابی خالی روی دیوار است گنج اتاق نشسته ام و تمام تصویرم از زندگی این است دیوار و قابی خالی ... خالی از هر احساس ، خالی از هر بودن ... من به تنهایی دچارم و بس ... دچار هم یعنی عاشق ، دچار یعنی تنها دچار یعنی تنها بودن و از عشق سرودن دچار یعنی خالی از هر احساس و پر از تنهایی وقتی امروزم را نگاه می کنم ، در آن گذشته ای را نمی بینم وقتی به تو فکر می کنم ... تنها یک چیز را می بینم، غرور نگفتن یک حرف ساده... حرفی از ماندن ، حرفی از بودن حرفی از دوست داشتن . وقتی از تو حرف می زنم، تمام فعل هایم از گذشته حکایت می کنند بودم، رفتی ، دوست داشتم تقویم را که نگاه میکنم سال هاست که تو رفته ای ... سال هاست که جاده و کوچه و پنجره از تو خالی شده سال هاست که سکوت حرف می زند سال هاست که فاصله ها بیداد می کند سال هاست که تظاهر میکنم خوبم ، تظاهر میکنم هستم
عاشق و معشوق عاشق و معشوق
کوله پشتی خاطراتم را می بندم ، ولی خسته ام از هزار راه نرفته و مانده ام در شروع یک دوباره ی بی پایان تمام تصویر من از زندگی این است * تنهایی * عشق های بی فرجام * دستهای خالی هزاران شاید و باید اطراف من است شاید یک رفتن و باید یک ماندن دیگر توانی نیست از این همه پریشانی دیگر نگاه ها سنگین اند ... دیگر حرف ها تلخین اند ... دیگر حرفی از شاید یک رفتن نیست تنها حرف گفتن این است * باید رفت * باید گذر کرد گذر کرد از هر چه راه نرفته . . . بوی تو می پیچد در کوچه ی غم گرفته ی این شهر بوی اقاقی بوی شقایق می تراود از تن تو ... ای که زچشمان تو جاری است آفتاب سبز بهاران
عاشقانه ترین متن ها و اشعار رمانتیک ...
برایِ بارِ هزارم می خوانم :
این قدر ورق های زندگیم را ،به هم نریز !
حکم همان دل است !
همان هم خواهد بود ؛
از اول هم بازی ما با دل شروع شد !اگر دل نداری ،بازی را تمام کن
کسی ما را نمی پرسد کسی ما را نمی جوید
کسی تنهایی مارا نمی گرید
دلم در حسرت یک دست
دلم در حسرت یک دوست
دلم در حسرت یک بی ریای مهربان ماندست
و اما با توام ای آنکه بی من مثل من تنهای تنهایی
کدامین یار ما را می برد تا انتهای باغ بارانی
کدامین آشنا آیا به جشن چلچراغ عشق مهمان میکند ما را
بگو ای دوست
بگو ای آنکه بی من مثل من تنهای تنهایی
تو که حتی شبی را هم به خواب من نمی آیی
تو حتی روزهای تلخ نامردی
نگاهت التیام دستهایت را دریغ از ما نمیکردی
من امشب با تمام خاطراتم با تو هم خواهم گفت
من امشب با تمام کودکیهایم برایت اشک خواهم ریخت
من امشب دفتر تقویم عمرم را به دست عاصی دریای ناآرام خواهم داد
همان دریا که میگفتی
که بغض شکوه هایم از گلویش موج خیزش زخم برمیداشت
بگو ای دوست بگو ای آنکه بی من مثل من تنهای تنهایی
کدامین یار ما را می برد تا انتهای باغ بارانی
اصلا قرار نیست کـــه سرخم بیاورم
حالا که سهم من نشدی کم بیاورم
دیشب تمام شهر تو را پرسه میزدم
تا روی زخمهـــای تـــو مرهم بیـاورم
میخواستم که چشم تو را شاعری کنم
امّا نشد کــــه شعــــر مجسم بیــــاورم
دستم نمی رسد به خودت کاش لااقل
می شد تــــو را دوباره به شعرم بیاورم
یادت که هست پای قراری که هیچ وقت.....
میخواستم برای تــــو مریـــــم بیاورم؟
حتی قرار بود که من ابر باشم و
باران عاشقانـــه ی نم نم بیاورم
کلّــی قرار با تــــو ولی بی قرار من
اصلا بعید نیست که کم هم بیاورم
......
اما همیشه ترسم از این است? مردنم
باعث شود بـــه زندگیت غـــــم بیــاورم
حوّای من تو باشی اگر? قول میدهم
عمراً دوباره رو به جهنّـــــم بیاورم
خود را عوض کنم و برایت به هر طریق
از زیــــر سنگ هم شده? آدم بیــــاورم
بگذار تا خلاصه کنم? دوست دارمت
یا باز هـــم بهــــانه ی محکم بیاورم؟
ف.عباسی